امروز بعد از مدتها آمدن یونی برای درس…
تو تعطیلات یونی دلگیر ، مخصوصا آشنا نبینی …
باز بودن فرشته خانم نعمتِ .
الان داره بارون سیل آسا میاید ! دلم لک زده بود برای بارون ! برم زیرش راه برم خیس خیس شم . شسته شم و برم زلال ام کنند این تنزل من السما ما …
رحمتش بی کران است ! چند روزی بود دوباره صبح ها خواب می ماندم عصرها تنبلیم می آمد ! دیشب نسیم سحری را قسم دادم که صدایم کند بیدارم کرد جو گیرم دیگر و از من جو گیر تر ! آمد …
جدا این چینی ها را درک نمی کنم ! بدون خدا چگونه زندگی می کنند ، از دخترکی پرسیدم کی را می خوانی وقتی ناراحتی؟ دلت را یا یاد کسی باز می کند با یاد او ! جواب ی نداد . دیوانه انند ! جدا در خدا می توان شک کرد ؟ شاید نتوان وصف ش کرد دلیلی برایش آورد ولی بودنش را حس می کنی وقتی خیس می شوی هم تو هم چشمانت ! بارانی است دیگر ….