web stats tools

جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه


باران



چه حکایتیه که نهر از لای پا باز میشه و سیل از چشم

جنات تجری من تحت…..

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

گیلاس

به گیلاس ها چه کار داری !
آنها تنها
به گوش های دختران ِ باد ، می آیند !
سهم تو همانی ست که در دل داری
بیشتر می خواهی ؟
دلت را بزرگ تر کن ! همین
شعری از :
سیدمحمد مرکبیان

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

دکتر

<div style="direction:rtl;text-align:right">در این فاصله کوتاه بودن...</div>: "
بگو نه. می روم. باز نمی گردم. همواره دور خواهم شد. دورترین راه ها را جاده رفتنم می سازم. بگو نه. می میرم. بعد از تو مردن شیرین ترین رویای من خواهد بود. شیرین ترین حس که می شود در آن زیست. آن را تجربه کرد. آن را آموخت. آن را به خویش افزود. بگو نه. خواهم مرد. مگر یک قله را چند بار می توان پیمود. یه راه را چند بار می شود رفت. مگر چقدر می شود عشق را در دستان خویش فشرد. مگر چند بار می توان زیستن را چنین نرم فهمید. بگو نه می روم. می میرم. دور می شوم. باز نمی گردم. مگر در این فاصله کوتاه بودن چند بار می توان...
"

Photo

"

"هزار هم از این دنده به آن دنده بشوی فایده ندارد!

این تخت خواب آغوش کم دارد!!

راستی دل من بی معشوق هم پر است از عاشقانه ها ...

کاش

کاش بوسه ای نبود
کاش آغوشی نبود
کاش دل تنگی نبود..
کاش نگاهی نبود …
کاش دستی نبود…
و کاش صداقتی بود …
کاش جای خودخواهیمان آغازی بود…

پاییز

هوا پاییزیِ دلکم …
جام شوکران می خواهم
دلم صدپاره است و چهره ام سرخ
دلکم
دیوانه …………

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

اول خودمان را پیدا کنیم. نیمه ی گمشده پیشکش!
 
از دست برده بود خمار غمم سحر
دولت مساعد آمد و می در پیاله بود

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

زرگ شده ای.
اما هنوز،
قد آغوش منی
نه زیادی، نه کمی...
 
دل تنگی یعنی وقتی نگاش می کنی ناخودآگاه لبات….

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

هوس

1- غذایی رو که نخوردی به دیگران پیشنهاد نده :دی ...

می گفت عشق نبوده ، بچه بازی یا هوس ؟
 نظر شما چیه هوس بوده ؟ جدا  اینقدر هم هوسباز نبودم ، بودم ؟

اما به هر حال آدمها دنبال قیافه هایی هستند که دوست دارند شباهت ها بی دلیل نیست / هست ؟؟

شاید دکتری زیبا شود ..

mohebat

هیچ محبتی به نرمی پتو انداختن رو کسی که بی پتو خوابش برده نیس...
مخصوصا وقتی خودشو به خواب زده باشه که پتو بکشن روش...

دیشب زهرا برام پتو آورد ، بد یک مهمونی 30-40 نقره کلی خستگی روی مبل خوابم برده بود…
عزیز است دختر!
حسودی ش نسبت به دختر های اطراف منو کشته ! تو اداره بابا دیدن دختری حسود ش را گل می کند راجع به ساجده حرف می زدم می آمد و کنار م می خوابید و بغل ام می کرد دقیقا شبیه یکی ! حالت دستاش مدل نگاش همون بود ! شاید من اونجوری دیدم …
هرچند بگوید به من ربطی ندارد و ….
عزیز است زهرا …

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

خواب

خدائی که پرسیدی: "ألیسَ الله بکافه عبدة؟"
نه!
راستش را بخواهی تو برای من کافی نیستی...
دلم "او" را هم میخواهد.
میدانی خدا؟ آخر گاهی آدم دلش آغوش میخواهد؛ یک وقتهائی درست مثل حالا!
آدم دلش "او" را هم میخواهد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

سراب

مي آيي عاشق مي كني
محو مي شوي
تا فراموشت مي كنم
...
دوباره مي آيي
تازه مي كني خاطرات را
محو مي شوي
......
به راستي كه سراب از تو با ثبات تر است!!!

Eureka by Yaroslav Belousov

Eureka by Yaroslav Belousov: "



Eureka by Yaroslav Belousov (Yaroslav_Belousov)






Yaroslav Belousov: Photos · Blog · Activity · Friends · Favorites

RSS:
Popular Photos ·
Editors Choice ·
Upcoming Photos ·
Fresh Photos

Social: Twitter ·
Facebook ·
LiveJournal ·
Blog



"

خانه ای روی آب

<div style="direction:rtl;text-align:right">خانه ای روی آب</div>: "

عزت ا... انتظامی: مادرت زن نجیبی بود .

رضا کیانیان: نجابت وقتی معنا پیدا میکنه که راه دومی هم وجود داشته باشه .
.
.
.


فیلم خانه ای روی آب_بهمن فرمان آرا



"

۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

تخت

امروزمراسم خواستگاری داریم ... ??


******************
من که وارد مالزی شدم گفتم عاشق نمی شوم و خیلی کارها را نمی کنم ...
یک سری از کارها را انجام دادم حالا سهوا یا ...
اما این دفعه می روم که خیلی از کارها را بکنم....
به قول علی رضا  می روم که با دوست دخترم؟ روی یک تخت بخوابم !

خسته شدم دیگه 

خود خدا باید کاری کند ...

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

If you are not looking...you may miss it.

سایه ها دروغ نمی گویند..
If you are not looking...you may miss it.



Found via @loquaciousmuse (via reddit)
"

پیرزن فالگیر


http://www.keen.com/documents/works/articles/tarot/8-of-cups-tarot-card.asp
پیرزن فالگیر کف دست م را دید و هیچ نگفت و رفت.
این فال حال من است ..آینده و گذشته اش بماند.

نفرین


بد ترین نفرین است عاشقی
..

….
عاشق شوید  لطفاً

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

پیوند


میوه پیوندی خورده اید ؟ بعضی اش عالی است بعضی ش خیر…
بعضی وقت ها می ترسیم که چه می شود می شویم …
نترسیم شاید بهتر است …

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

قلم

من هنوز هم وقتی کسی را دوست دارم برایش قلم می زنم، رُز قرمز هدیه می دهم، بر چشمانش خیره می شوم نه بر برآمدگی هایش.

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

!Repeat!

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر:
ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش مکن
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی…

خواستن

تمام زمين را بي تو نمي خواهم  چه برسد
به مساحت ناچيزه اين تخت خواب.



۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه


عیدی

امسال سال سوم ی است که نماز عید نخوانده ام ! همین ! شکر بر شکر گذار بودن یادم رفته است .
یاد شکر های افتادم وقتی که فکر کردم کنار من است . :( 

ماه صیام

به تصادف اعتقاد دارید ؟ من ندارم ... هیچ چیزی و اتفاقی تصادفی نیست شاید ...

حالا بخوانید که : 
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت ...

ماه صیام

به تصادف اعتقاد دارید ؟ من ندارم ... هیچ چیزی و اتفاقی تصادفی نیست شاید ...

حالا بخوانید که : 
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت ...

محرم

جایی شاید در همین وبلاگ آمده بود ! بیچاره کسی است که دوست نتواند بیابد و بیچاره تر کسی که دوستانش را ازدست بدهد .


مانده ام بین غرورش و غرورم ...     نگاهی آخر :( 
چرا دگر به خوابم هم نمی آیی ؟ این قدر نامحرم شده ام ؟

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

ساغر ، برهنگی

تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت


آه

توقع داری حرفات را بفهمند و نمی فهمند ...
توقع داری به یکی کمک می کنی عوض نخواستیم گازت نگیرد.
ممممممم حرفات رو هم به کسی نمی تونی بزنی دیگه ...

دلم شکست ، ناراحت  و می خواهد آه بکشد .


۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

گنه

فکر می‌کنم این گناه‌کارانند که راحت می‌خوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس، بی‌گناهان نمی‌توانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه‌چیز هستند. اگر غیر از این بود، بی‌گناه نمی‌شدند…
زندگی در پیش ِ رو / رومن گاری / لیلی گلستان / ویراست دوم / چاپ یازدهم ۱۳۸۷

خوابم زیاد شده ! چند ماهی می شود…
تلافی بی خوابی های اولش در آمده

بر دلم گرد ستم هاست خدايا مپسند / كه مكدر شود آيينه ي مهر آيينم

از خودم دلم گرفته ……………..


روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند…
به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت.
با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۱۰۰ دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.
در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را هر یک ۸۰ دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۱۰۰ دلار به او بفروشید.»
روستایی‌ها که احتمالا مثل من و شما وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند…
البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون…!!!
دو چیز را پایانی نیست :
یکی جهان هستی و دیگری حماقت انسان

و من  احمفم !!! :دی  Alien

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

سی گار

راستی دیشب از سیگار بدم آمد ! گرچند دوستانی سیگار می کشیدند که مثل من کسی به سیگاری بودنشان شک نمی کرد اما دیدم نفس نمی توانم بکشم .ولی دیگر سیـــــــــــــــــــــگار نخواهم کشید ... 

راستی جالب است فکر می کنی معمولی هستی ، فرقی نکرده ای اما وسط صحبتت با همکلاسی که نه حتی هم مدرسه ای قدیمی می گوید خودت خوبی ؟؟؟!!!
جالب بود :دی


دیدار

فعلا به دیدا دوستان می گذرد و فامیل ...
جواد را دیدم 3 شنبه صبح می رود ، کجا می روی پسر ؟؟ سخت است دیار کفر برای تو ! عوض خواهد شد ؟؟ می شود اما خوب یا بدش را نمی دانم ...
پدی را که ندیدم 2 روز قبل من رفت . مهشید را هم بعید می دانم وقت بدهد سفری به لندن  دارند احیانا ...

دیشب دروه دوستان دبیرستان بود  ! کسانی بودند که نباید می بودند عین من ! 


 ومن مانده ام هنوز که چه کنم ؟ قدمی بر دارم یا نه ... کسی نیست راهی نشان دهد ؟ نور کجاست ؟

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه


حواله ام مکن به عرفه
تا عرفه، راه زیاد است...
بیا و همین جا
همین امشب
میان همین کلمات
مرا در آغوش بگیر
و رهایم کن از این آتش!

آغوشت به داغی آغوشش باشد وای به حال آتش ت ...

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

سنگ هم باشد
بوي باران ترا دلتنگ خواهد شد

سوخته

نگاهش را می خواهم ! برق چشمهایش و شیرینیش ....

9 ماه چه زمان زیادی است ! خانم ی شده است زهرا ....

 و من همان امیرم که بوده ام شاید فقط سوخته تر...


۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

...

نشانه ای نشانم ده ای بی نشان...
Google Analytics Alternative