کلی کار دارم یک اسایمنت ننوشته شده که فردا باید تحویل بدم . :(
به همین دلیل زود زود میرم .
دیروز 2 تا نکته راجع همکلاسی هام فهمیدم که جالب بود برام .
اولیش در آخر ارایه ها دیگه خسته شده بودم و چشم هام را بستم صدای اوسیلا ( یک دختر خوب * اردنی! ) دقیقا صدای اون دختر بود در کتاب قانون وقتی روخوانی می کرد از پاورپویتشون .
دومی نکته هم رنگ چشمهای همکلاسی بزرگتر ایرانی ام هست . رنگش رنگ نرم ایرانی هانیست ! جالبیش این بود که این نکته را بعد 5 ماه فهمیدم . یعنی تو این مدت به صورت این دوست توجه ای نکرده بودم ؟
یاد این موضوع افتادم که تو دانشگاه برای موری آمار" الی "را می گرفتند و برای میلاد آمار یکی دیگه ! "پرستو بود؟ " ولی من هیچ وفت نمی تونستم به دوستان کمک بکنم ! چون با عوض شدن لباسشون تو ذهن من ریست می شدند :دی
جدا به من چه قیافه مردم یادم باشد وقتی بود و نبودشان برایم مهم نیست ؟
این یعنی سپیده دارد دوست می شود در ذهنم . ؟
* خوب بودن اوسیلا را همین جوری می گم ! حسی ....
** عکس روبرو هم ببخشید بی ربط است !
۵ نظر:
iq hasti akhee :))))))))))))
بابا آخه من کی ادعای آی کیو ، مای کیو کردم ؟ :( از اول هم اشتباهی بر خوردیم پیش بچه ها ! خوب شد ؟
البته این قضیه هیچ ربط هم بهIQ نداره ! بیش تر بحث فراخ بودن آدمیه ! :)
همین جوری یاده یه چیزی افتادم امیر. یه دفعه خواهرم داشت عکس های دوستام رو می دید به عکس تو که رسید گفت سعید این پسره بهش میاد از اون IQ ها باشه. (:
می گم حالا شاید همینجوری اشتباهی بر خورده باشی ولی قیافه ات خوب غلط اندازه. استفاده کن از این ویژگی
p:
سعید جان ، اولش بگو کدام خواهرت ؟
احتمالا اون کوچوله نگفته که :)
بعدش باز خوبه قیافم گول زنکه ! جای امید واری هست .
کلا هم لطف دوستان زیاده ! مرسی به هر حال. p:
ارسال یک نظر