web stats tools

جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

سلام 
امروز باز کاری کردم که شاید نمی بایست می کردم. 
شاید باز هم موقعت نشناس بودم و باز با گرز زدم تو سراحساس.


بگذریم.

من این وب لاگ برای این می نویسم که حسم و خاطرات م را بدونم خیلی چیزها را در مثلا فیس بوک نمی تونم بگذارم و بگم اما اینجا آزادی عمل دارم .، یک جور دفترچه خاطرات .

به هر حال شخصیت و طرز زندگی من طوری بوده که هیچ وقت احساس نیاز به داشتن  رابطه خیلی صمیمی با جنس مخالف را نداشتم و یا آنهایی را که در دسترس من بودند را پایین تر از خودم می دیدم که به این مسائل فکر کنم . حالا اسمش را می خوایید هرچی بگذارید ،بگذارید .غرور ، حماقت ، سادگی ، بچگی ....

راستی را ارزشی می دانم والا. این منم و عوض نخواهم شد . از منم خودم بدم نمی آید . این منم تازه دارد بزرگ می شود . این منم تازه محبت که 25 سال ازش حرف می زد را پیدا کرده و....
.

به هرحال دوست داشتن دو طرفه است و به زور که نمی توان تقاضای محبت داشت . محبت را گدایی کنی همین می شود. 
انگار قسمت ما این بوده که عشق را پیدا کنیم و نه معشوق را . دوستش دارم  اما این کافی نیست . ارزش دوست داشتن مرا دارد  اما "دلا نزد کسی بنشین که  او از  دل خبر دارد." 

 هرجا که هستید ، خیر نصیبتان باشد .دعای بعد از نمازمید ، دعایم کنید .







هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative