جایی گفته بودم مالزی جای کسانی است که اول از همه از خودشان فرار کرده اند و بعد از آن از چیزهای دیگر . تقریبا تمام کسانی که من دیده ام این گونه اند . “ احمد آقا ببخشید باز هم استقرای ضعیف زده ام “
این نکته در مورد من هم صادق است شاید ، می خواستم نباشم و دوری را تجربه کنم و فراموش شدن را …
مهمان جدید مالزی را می شناسید اکثرتان .
ساجده این را نقض می کند ، از چیزی فرار نکرده است ،دیگرانند که از ساجده باید فرار کنند .
راستش می خواستم در مورد کتابش بنویسم “ می خواهم عاشق شوم اجازه هست “ اما وقتش نیست و حوصله اش . اما این را می گویم که دخترک داستان مثل من است ! حس عاشقی مرد و زن ندارد یکی است …
این دوهفته زیاد حرف زدیم و غیبت کردیم . ساجده کتاب خانه اش غنی بوده برای من حتی در مالزی ! بیمارستان پیارسال را کتاب های او کوتاه کرد . دوستی است مهربان . کتاب را نمی گویم ها !
به هر حال حرف جالبش این است که برای سمپادی ها باید بیشتر توضیح داد . این سمپادی ها به طهرانی هایش بیشتر بر می گردد ! چون حس انتخاب شدن از جماعت زیاد اصلا خوب نیست غرور می آورد و حس می کنی کسی هستی ! حداقل ش این است که خودت را قبول داری . . در حالی که حتی در حرف زدن هم مشکل داری چه برسد به فهمیدن حرف دیگران .
یک حلی اصیل دیگر هم در مالزی داریم من اسمش را می گذارم بینا ! تا الان 3 نفر حلی در این یو ام کده هستند ! اما سمپادی زیاد داریم از نوع دختر به خصوص :دی
۲ نظر:
alan inja az man ta'rif kardi ya behem bado birah gofti??????????chera hame bayad az man farar konan?? ajab adami hastia
به اعتراف ساجده خانم اون کتاب دو تا نویسنده داره. بهتر بود می گفتی کتابشون نه کتابش!هر کس در جایی دنبال خودش می گردد. منتها مشکل آدم ها این است که در رویای دیگران دنبال خود می گردند و خود را در خواب دیگران تعبیر می کنند. ابن دیگر زمان و مکان و سن و جنس نمی شناسد.هر چه دورتر نزدیکتر و هرچه بیگانه تر اشناتر و هر چه...اگار هر کسی به هر کسی شد.
ارسال یک نظر