من کلا خارم ، یادشان رفته است گلی به من بچسبانند ، با این همه باز دلم گل می خواهد ! می دانید گل من تک بود ، برای من یکی دردانه بود . اما من خار را خار تر کرد و رفت . خودخواه ایم را در مقابل خودش هیچ نامید . گفت برو شاید در رهت دیگران هم بودند تو که ریشه نداری ، راحت می روی ! خاری و بر باد کویر سوار می شوی ...
اما من گلهای زیادی دیده بودم ولی گل من چیز دیگری بود ! اگر هر گلی می خواستم زیاد بود حتی به نامش ولی مگر نام گل مهم است ؟
تا دلتان بخواهد رز در عالم است ولی فقط یکیشان رز می شود دیگران شبیه آن هم نیستند ...
کوچکم برایش ، خارم دیگر چه می توانستم باشم ! از خاریم همین بس که لحظه ای خود را آدم پنداشتم و تازه صفت خوب هم به اضافه کردم .
خارم اما مانده ام ! دیگر می خواهم باد مرا نبرد به امید باد نباشم ! گلم را پیدا کرده ام اما راهم نمی دهد.
****
راستی خار چه گونه می تواند گل داشته باشد ؟ می دانم او گل من نیست گل هیچ کس نیست ! گل خودش است ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر