دوست داشتن دلیل نمی خواهد این جمله تکراری است ولی من مثال زنده اش هستم .
همیشه از این که دل ببازم می ترسیدم ، از این که دچار این حالی شوم که دارم می ترسیدم ! از دور وحشتناک بود ، رقت آمیز ، ترحم آمیز و ...
اولش دوست بود مانند ده ها نفر دیگر که دوست بودند ! معمولی تر از معمولی گرچند گفتمش که در لحظه اول لرزیدم شاید نه ...
ماهی گذشت ، می دیدیم که فرار می کند معلوم بود می ترسد از من ! بدون افسار شده بودم خودم دستم نبود می رفت ، می رود ...
الان که جای رقت بار دیگران هستم ! لذت می برم ! قشنگ ترین جای عالم است ! فرشته و ساجده می گویند که بعدها می خندی به حال زارت ! میدانم می خندم ولی خنده ام از روی لذت است ، دوست دارمش ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر