web stats tools

جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

شغل انبیا

شغل انبیاست ... معلمی را می گویم ، اگر این طور که من و امثال من معلم و استاد بودیم به فکر زمان پر کردن" پول گرفتن" ! تدریس خصوصی (خوشبختانه این کار را نکردم ، چون دوست نداشتم. ) اما جدا خوب پول در می آورد نمونه اش معلمان اسبق ما و همکاران سابق اند . جدا اگر این است معلمی و استادی چقدر کثیف بوده است شغل انبیا ! البته استغفرا...
معلمی کاری است که شاید ادامه اش بدهم البته به نام دیگری اگر خدا بخواهد ! نمی دانم جدا من برای این کار ساخته شده ام یا نه! اما کار بی دردسری است جدا ! آن هم در علوم تجربی ! میروی چرندیات بلغور می کنی و بعد هیچ ! 


بس است فعلا ! امتحان فردا پاس شو اول بعد خیال بافی کن ! بروم ....

۴ نظر:

ناشناس گفت...

pesarak e bazjgoosh... boro pey karet

Unknown گفت...

میگم این ایده سانسور کلا خوب نیست جون امیر...
خیلی وقت بود نیومده بودم
میگما من فکر میکردم که میدونی... اگه میدونستم که نمیدونی بهت میگفتم تا بدونی... عجب ... واقعا ناراحتم از اینکه فراموش کردم و قبل از رفتنت بهت نگفتم... ندونستم که ممکنه ندونی...
خوب اینم یه جور قسمته دیگه...
شاید اگه میگفتم هم فایده نداشت...
یه سری چیزا انگار باید حتما تجربه بشه...
انگار آدم باید یه روزی مرد بشه...
پخته بشه...
این نیز بگذرد...

امیر گفت...

سلام
سانسور ؟ چی را سانسور کردم ! من که خصوصی ترین حرفام را هم این جا زدم .
اشکال نداره باز هم بگو که در ذکر هیچ عیبی نیست !
حالا ایشالله شما سوئد که می ری تجربه اش را داری ...
رضا فکر کردی ممکنه دیگه همدیگه را نبینیم ، حداقل به این زودی ها ! من بیام ایران ، اونجا هم تنهام مثل اینجا دوستان هر کدام گوشه از دنیا می خوان ریشه بگیرند ...

Unknown گفت...

سلام
منظورم اینکه اول پیغامها رو میگیری بعد تأیید میکنی.
شوخی کردم، هر جور راحتییییییییی
نه چرا نبینیم ایشالا میبینیم
سعی کن حتما یه سر بیای ایران، یه ریکاوری کن بعد دوباره برگرد. با خودت قهر نکن جوون...
منتظریم

Google Analytics Alternative