برای آن لحظاتی که چشمهایش را میبندد، حس میکنم تا دوردستها ادامه دارد.
کاش می توانستم نوازشش کنم ، کاش می توانستم …
کاش حق داشتم دست لای موهایش ببرم به همشان بریزم ، صاف کردن که بلد نیستم مو ندارم آخر …
سخت است که از لب هایش طعمی نچشی …
شاید تلخ است شاید شیرین هرچه هست طعم اش دوست داشتنی است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر