دیدنش دردی است ندیدنش هم دردی دیگر ....
دلم برای یک چیز مطمئن هست برای چیزهای دیگر چند دل .
مرده است انگار ، نه می خندد ، نه می گرید ! البته قسمت ناراحتی ها یش فعال تر است .
از الان غم آینده دارد که ترم بعد فرشته ای نیست. کیست که برایش حرف بزند از نا گفته ها ...
به قول کسی نباید دل بست ، نباید دوست شد . همه آشنایند و دوست ی نیست. بعضی آشنا ترند .
اما نمیتوام ...
نمی توانم دلم دوست می خواهم نه هر دوستی نه هرکسی نه هر اسمی نه هر یادی ...
دوستانی خوب دارم ولی دلم می خواهد ، او را می خواهد ولی ... .
دلم می خواهد ستونش باشم ، ستونم باشد . ولی نیست انگار .
دلم می خواهد خودم باشم ! ضعیف ، قوی هر چه هستم ! کسی را می خواهم که از من نترسد .
دلم عاشق است ، نمی داند چرا .
نمی تواند مهربان نباشد . نمی تواند یاد نکند از او. نمی تواند نخواهد، گوش نمی دهد ....
دلم ناراحت است از خودش ...
عقلکم می گوید مگر نمازت نباید آدم ت می کرد ، پس چرا داری به قهقرا می روی ! دلم می گوید نمازی که نسیم سحری بیدارت می کند و قربته الی ... تا الله همین می شود دیگر.
عقلکم می گوید این عشق دارد سنگت می کند مسخ می شوی رهایش کن . دلکم می خندد ! از ته لبخندهایی که او می زند برای تمسخر ...
دلم هوای گریه کرده دنبال روضه خوان است تا باز ببارد ! باید ببارد تا قبل از این که کویر شود ...
۲ نظر:
divooneh divooneh divooneh
ای ول رفیق،
داری به آخر های قسمت جلز ولز قضیه میرسی
تبریک
ارسال یک نظر