مانده ام .نمرات را داده اند ! بی حساب و کتاب بیشتر به هر حال نمره است دیگر
دل م که گیر است مانده ام بروم یا نه ! بودنم که با نبودنم یکی است ! خودخواهیمان در هم گیر کرده است ...
آغوش گرم می خواهم ! آغوش من باید حلال باشد که جز مادرم حلال دیگری ندارم .
شاید بروم .شاید هم نروم . دو دلی به این می گویند
این تابستان شاید فرصت آخری باشد صلابت جواد را ببینم ! دوستان دیگر هم همین طور . معلوم نیست کی و کجا قسمتمان شود ...
تا چه پیش آید ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر