web stats tools

جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

فرشته

دلم گرفته. 
از رفتن ام ! نمی دانم چرا دارم می روم ... دلم تنگ خانه هست  ! تنگ زهرا و بقیه ..

اما اینکه می روم  بیش تر تنگ اش می کند ! این روز ها ممکن است آخرین هایی باشد که فرشته را می بینم  ...
به خدا دلم می گیرد ! نخندید ....
هر چه ازبود و از  هر کجا آمد ! خواهرم بود ! از نازی نزدیک تر شاید ! امیدوارم بتوانم برادرش باشم ...

می خواستم برایش یادگاری بگیرم ، نگرفتم ! دلم  می گوید می بنیمش ان شاالله ... 




دوست کیمیاست ، دوست خوب نایاب تر ! یادم باشید ...
سعی کردم دوست باشم برایتان تا آنجا که می توانم ... نتوانستم ...


"توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون  می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم"

هیچ نظری موجود نیست:

Google Analytics Alternative