نبودنش هم حسی است . دیگر نمی بینیش راحت می خوابی ...
گرچند این چند هفته آخر ندیدمش ! گذاشتمش برای دیگران :دی راحت گفت م برو هر وقت می خواهی برگرد ! بسان او که می خواست برود گفت خواستی بدا ایمل هست می توانی پیدایم کنی ...
من گفتم ایمل هم نزن ، نباش دیگر ! یعنی این طوری نباش ! مطمئن باش تصمیم ت را بگیر و باش ... رفت انگار .
رفتم سفارت استرالیا ! سوال ی نداشتم می خواستم ببنیم رفتار کردنشان را . گرچند مالایی بودند این کارمندان اما فرق می کرد باز با اینجا هم . دختر ک آخرهای کار گفت تو که این ها را می دانی برای چه آمدی؟
اما با لحجه ام مشکل داشت نمی فهمید اسکیلد ورکر گفتنم را ...
5 سال سابقه کار می خریم کسی دارد ؟
تنها می شوم باز بروم ایران و بیایم دیگر از 3 سین دوستانم کسی باقی نیست . بی فرشته و یار و ساجده چه کنم ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر