web stats tools

جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

on time

اون زمانیکه بچه بودم یک سری انیمشن که چه عرض کنم نقاشی ایرانی با موضوع ضرب المثل ها در تلویزیون پخش می کردند.

یکیش برام جالب بود داستان پسری گم شده بود که پدر برای این که همان شب پسر پیدا شود جایزه بزرگی در نظر می گیرد از قضا جوانکی بچه راپیدا میکند و پیش خود می گه اگه فردا ببرمش دل باباش بیشتر تنگ شده بیشتر پول می ده . فردا بچه را پیش پدر می بره ولی پدر چیزی به جوانک نمی ده .پسر تعجب می کند و علت را جویا می شود . جواب می شنود که من این پول را برای این می دادم که بچه ام یک شب هم بیرون خوانه نباشد!

حالا ، این چه ربطی دارد می شه به بودن یک چیزهایی در یک لحظه و زمان خاص ربطش داد که اگه دیر تر هم داشته باشین باز به درد ما دیگه نمی خورد!
دلم رفت و ندیدم روی دل دار                  فغان از این تطاول آه از این زجر

۱ نظر:

Unknown گفت...

زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می​کشد
کز بوستان باد سحر خوش می​دهد پیغام را

غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

Google Analytics Alternative